حكايت غربت
 
زائر باراني آقا
 
4 / 5 / 1391برچسب:, :: 11:51 ::  نويسنده : سید عرفان فرهادی

 

مولاي غريب من، پدر مهربان اهل عالم،

مي خواهم غربتت را حكايت كنم، غربتي كه دوازده قرن است ريشه دوانيده،

غربتي كه اشك آسمان وزمين را جاري ساخته، غربتي كه حتي براي برخي محبانت غريب و ناشناخته است، غربتي كه اجداد طاهرينت (ع) پيش از تولدت بر آن گريسته اند...

من از تصوير اين غربت و غم ناتوانم، از كجا آغاز كنم؟

ازآناني بگويم كه خاطر شريف تو را مي آزرند؟

از آنها كه دستان پدرانه ومهربانت را خونريز معرفي ميكنند؟

از آنها كه چنان برق شمشيرت را به رخ مي كشند كه حتي دوستانت را از ظهور مي ترسانند.

از آنها كه همواره بر طبل نوميدي مي كوبند و زمان ظهورت را دور مي پندارند؟

آنها كه غيبتت را به منزله ي نبودنت تلفي مي كنند.

مي خواهم به سوب تو برگردم، يقين دارم بر گذشته هاي پر از غفلتم، كريمانه چشم مي پوشي، ميدانم توبه ام را قبول ميكني وبا آغوش باز مرا مي پذيري،

 ميدانم در همان سال هاي غفلت هم برايم دعا ميكردي


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زائر بارانی ام ... و آدرس zb313.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 142
بازدید کل : 29171
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1